سپهرسپهر، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

آسمون زندگی مامانی و بابایی

هفته بیست و پنجم

سلام کوچولوی من  خوبی جیگرم ؟    قربون شکل شما ما بریم که روز به روز بزرگتر و شیطونتر میشی عزییییییزم   قربون موهات بشم که حالا هم رنگ گرفته هم حالت فسقلیییییییییییییییی  امروز با باباییت رفتیم آزمایشگاه و بالاخره آزمایش های سه ماهه دوم بارداری رو دادم. دعا کن مشکلی نباشه تا بتونیم اول مهر با همدیگه بریم مسافرت   جیییییییییییییییییییگر طلای من دیروز واست یه کتاب لالایی های کودکانه (پسرانه )خریدم و کلی واست لالایی خوندم.  مواظب خودت باش پسرک مهربون مامانی        ...
30 شهريور 1390

مبارک تخت و کمدت باشه عسلم

سلام گل پسری    قربونت بشم من. دیروز بابایی رفت تخت و کمدت رو آورد . خیلی خوشگله . مبارکت باشه نفس مامان.  میذاری منم بیام توش بخوابم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دردت به سرم من و باباییت که خیلی ذوق کردیم . خداکنه تو هم که میای ازش خوشت بیاد .  دایی سعید امروز حسابی جات خالیه واسه کمک . آخه هنوز کمدهاش توی پارکینگه . چند نفر کمک میخوایم سرشو بگیرن یه کم بدباره.  دووووووووووووووووووست دارم هوارتا  ...
29 شهريور 1390

نازنین پسر

سلام پسر گلم  خوبی نازنینم ؟ دیشب با باباییت رفتیم دکتر به امید اینکه ببینیمت آخه دفعه قبل خانوم دکتر گفته بود اینبار میخواد سونو کنه و منو بابایی هم با کلی ذوق رفتیم که تو رو ببینیم . ولی خانوم دکتر گفت حالت خیلی خوبه و نیازی به سونوگرافی نیست . یه کم تو ذوقمون خورد که نشد ولی همین که تو صحیح و سالمی خدا رو شکر .  منم همه چیزم نرمال بود و پییییییییییییییییش به سوی مسافرت .  راستی قراره فردا پس فردا هم تخت و کمدت رو بیارن . مامانی خیلی سرم شلوغه . اصلا نمیدونم باید از کجا شروع کنم .میخوام قبل از چیدن وسایلت اتاقو خونه تکونی کنم .   کاغذ دیواری ، پرده واااااااااای چقدر سرم شلوغه . تازه واسه ف...
27 شهريور 1390

حرف های درگوشی پدر و پسر

سلام آقا پسر بابا قربونت برم که روز به روز داری بزرگ تر میشی محکم تر ورجه وورجه میکنی مامانت میگه موهای سرت ام دیگه در اومده بابایی حواست رو جم کن موهای سرت به خودم بره که کچل از آب در نیای بابا یی نور افکن نشیا !!!!!!!! سر به سرت گذاشتم بابا هر چی باشی عزیز دل بابایی مواظب خودت باش دوست دارم یه عالمه ...
24 شهريور 1390

هفته بیست و چهارم

سلام عزیز دل مامانی  قربونت بشم که روز به روز داری بزرگتر میشی .   گلکم چند وقتیه واست چیزی ننوشتم . آخه سرما خوردم و حالم اصلا خوب نبود .  اما دیگه امروز دلم واست پرپر میزد . چند روز پیش رفتیم واست کلی اسباب بازی های رنگاورنگ خریدیم. تو هم که عین مامانت عشق خرید داری کلی اون روز تو دلم ورجه وورجه کردی. قربونت بشم جیگرطلای من.  سرویس کالسکه ات رو خریدیم تخت و کمدت هم قراره تا بیست و پنجم بیاد. گل پسرم من دوست ندارم عکساشو تو وبلاگت بذارم. انشااله خودت میای میبینی.  خوب من برم یه کم استراحت کنم . تو هم حسابی مواظب خودت باشیا  هزارتا بووووووووووووووووووس   ...
14 شهريور 1390

هفته بیست و سوم

سلااااااااااااااام عزیز دلم  خوبی مامان ؟ بهت خوش میگذره مرد کوچک من ؟ عزیز دلمی تو که چند روزه به صدای مامانت حساس شدی و وقتی من حرف میزنم شروع میکنی به خودنمایی . بلا از حالا که نمیخوای بگی هیس همه توجه تون به من باشه  ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو الان حدودا سی سانت قد و نیم کیلو وزن داری کم کم داری واسه خودت مردی می شی ها !   چند روز پیش رفتیم دکتر تا ازش اجازه بگیریم واسه اول مهر تو رو ببریم مشهد . با کلی شرط و شروط دکتر موافقت کرد اما هنوز یه همسفری پیدا نکردیم  تو دعا کن یکی پیدا بشه با ما بیاد تا من تو مسافرت خیالم راحتتر باشه .  دوست دارم جیگرکم مراقب خودت باش . ...
6 شهريور 1390

پسر مسلمان من

سلام عزیزززززززززززززززززززززم  خوبی شیطون ؟ تو دل مامانی بهت بد نگذره ؟ دیروز دوتایی با هم تو ماه رمضون اولین روزه مونو گرفتیم . قربون شکل ماهت برم که اینقدر خوشحالی میکردی و دیروز منو لگد بارون کردی .  انگاری میخواستی به من ثابت کنی حالت خوبه خوبه .   نمیدونم شایدم گشنه ات شده بود ؟ خاله مرضی ات هم کلی شب احیا دعامون کرده بود. دستش درد نکنه  ولی من که خیلی بهم خوش گذشت . خیلی ها هم دعوام کردن ولی مهم نیست . به ما دوتا که حسابی چسبید . باباییت هم کلی ذوق کرد که براش لگد میزنی. دوووووووووست دارم هوارتا .  ...
1 شهريور 1390
1